جاده عشق!


برای هم چتر باشیم

چتر عشقی برای همه ی عاشقان

به علت بارش بی وفایی، جاده عشق لغزنده است، لطفا بامحبت حركت كنید!!!  

 
از پشت شیشه های بلند دلتنگی گریه میكنم و آرزو میكنم كه كاش

برای یك لحظه فقط یك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم ، میخواهم

 سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه كم نشوم . تو مرا

  به دیار محبتها بردی و صادقانه دوستم داشتی پس بیا و باز در این راه

  تلاش كن اگر طاقت اشكهایم را نداری . در راه عشقی پاك تر و صادقانه تر،

 زیرا كه من و تو ما شده ایم پس نگذار زمانه بیرحم دلهایی را كه از هم

  جدا نشدنی است را به درد آورد... دلم را به تو دادم و كلیدش را به سوی

آسمان خوشبختی ها روانه كردم. چه شبها كه تا سحر به یادت با

    گونه های خیس از دلتنگی ها به سر بردم چه روزها با خاطراتت نفس

  كشیدم. پس تو ای سخاوت آسمانی من ...

مرا دریاب كه دیوانه وار دوستت دارم...

    نازنین من...

 

 



نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:عشق,مطلب عاشقانه,مطلب جالب,عاشقانه,شعر عاشقانه,دل نوشته,محبت,دلتنگی,ساعت 5:28 بعد از ظهر توسط نیلوفرآبی|


قالب وبلاگ Coeur